به گزارش مشرق، این سریال، زندگی یك خانواده ساده و خوشبخت مازندرانی را روایت
میكند كه باوجود مشكلات مالی، چالشهای بیپایان و بدبیاریهایشان،
دركنارهم، امیدوار و خوشحال هستند و نكته جالب اینكه طی تمام سریهای پخش
شده سریال پایتخت، خانواده نقی معمولی همیشه از پس خودش خوب برآمده است.
حالا یك بار دیگر ماجراهای این خانواده در قاب تلویزیون جان میگیرند تا
تماشای زندگی پرشور معمولیها، سرگرممان كند؛ شاید هم بتواند سبك درستتری
از زندگی خانوادگی لذتبخش را به همه بیاموزد. فرصت خوبی است كه به بهانه
پخش سری چهارم سریال پایتخت با حضور دكتر پرویز رزاقی، روانشناس و مدرس
دانشگاه به شخصیتهای سریال پایتخت نزدیكتر شویم تا ببینیم اعضای خانواده
نقی معمولی چه شخصیتهایی داشتند كه توانستند تا این اندازه خوشبخت باشند؟
خانواده معمولی در یك كلمه، صمیمی و دوست داشتنی هستند. شور زندگی در آنها جریان دارد و در اوج مشكلات و بدبیاریها هم سعی میكنند دلیلی برای خوشحالی پیدا كنند. برای مثال وقتی اداره بهداشت به اشتباه، نقی، ارسطو و بابا پنجعلی را در رستوران زندانی میكند، آنها بعد از گذشت زمان اندكی، خودشان را ریكاوری كرده و برای خوش گذراندن زمان حبس اجباریشان، بهانهای درحد شركت در مسابقه تلویزیونی پیدا میكنند! وقتی كامیونشان در رودخانه گیر كرده هم، موقعیت پیش آمده را میپذیرند و فورا جریان عادی زندگی را در حاشیه همان رودخانه پی میگیرند.
بهطور خلاصه، برای معمولیها، هر بحرانی خیلی زود تبدیل به فرصتی برای خوب زندگی كردن میشود. آنها خلاق و پرامیدند، زندگی را دوست دارند و برایش تلاش میكنند، در عین حال تمام خصوصیتهای خوب مازندرانیها را هم دارند. خانواده معمولی به آیین و رسوم ایرانی پایبندند؛ آنقدر كه كامیون را گوشهای نگه دارند تا با لباسهای نو كنار هفتسینی بنشینند كه یكی از سینهای ناقص ماندهاش سالادالویه است.
یك خانواده كاملاً معمولی
خانواده نقی معمولی یك خانواده كامل است؛ زن، شوهر، دو فرزند و پدربزرگ خانواده با هم زندگی میكنند و در عین حال تعامل این جمع با فامیل دور و نزدیك خودش، به صورت مداوم برقرار است. دراین سریال با وجودی كه دیگر زندگی كردن مادربزرگها و پدربزرگها با جوانترها چندان مرسوم نیست، پدر بیمار نقی بهعنوان یكی از اعضای خانواده معمولی نهتنها برای زندگی كردن با آنها پذیرفته شده بلكه بسیار عزیز است.
بابا پنجعلی بهرغم بیماری و حتی آزارهایش، در كنار پسر، عروس و نوهها دارای احترام است و همه اعضای خانواده با او مهربانند تا جایی كه وقتی دنبال همسر مفقودش، لیلا میگردد با توهماتش هم همراه میشوند. از آن طرف، ارسطو پسرخاله نقی، فهمیه خواهر نقی و بهبود داماد خانواده هم حضور دارند و با تمام تضادها و اختلافهایی كه بین این افراد وجود دارد، احساس رفاقت، نزدیكی و صمیمیتشان، باز هم محسوس است. جمع این خانواده، جمع است و از آن انزوای شهری كه در سریالهای آپارتمانی دامن قصه و بیننده را میگیرد، خبری نیست.
خانواده جو نگیر
سادهدلی و زیبا زیستی جزء ویژگیهای خاص و دوست داشتنی خانواده نقی معمولی است؛ خانوادهای كه در همه شرایط دارای نگرش مثبت به زندگی است و هیچوقت به آه و ناله نمیافتد.
تمام اعضای خانواده معمولی در برابر آسیبهای بیرونی، منسجم و حمایتگر هستند. چه آن وقت كه سقف خانه میریزد و چه آن وقت كه نقی مسابقه را میبازد، خانواده در كنارش شانهبهشانه برای كمك ایستادهاند؛ حتی اگر این كمك در حد درست كردن چای و حضور خانوادگی برای تشویق مرد خستگیناپذیرشان باشد.
نكته جالب دیگر اینكه افراد خانواده نقی معمولی در مواجهه با زرق وبرق شهر تهران یعنی همان پایتخت، رفتار جوگیر و خودباخته نداشته و در هیچ موقعیتی دست و پایشان را به دلیل پایتختنشین نبودن، گم نمیكنند. ازطرفی همسر نقی با چنان عزتنفسی در كنار شوهرش قرار میگیرد كه گویی هیچ كمبودی در زندگی ندارد. او همان زن كمیابی است كه هیچ وقت سخت نمیگیرد و بهطور كلی هم، نگرش مثبت نقی و هما، هر موقعیت بدی را كه به وجود میآید، قابل تحمل میكند.
مرد خستگیناپذیر (نقی معمولی)
نقی معمولی، مرد خانوادهدوست و خستگیناپذیری است كه هم خوب و هم بد است. او گاهی خودخواه و گاهی مغرور است؛ بعضیوقتها هم با زرنگبازی میخواهد صاحب موقعیت بهتر باشد. نقی یك خط درمیان با پسرخالهاش، ارسطو درگیر است و نسبت به هما حس رقابت دارد اما آنقدر عاشق همسرش است كه این رقابتجویی، خطر جدی برای زندگیشان نیست. نقی معمولی، گاهی حتی حرفها و نیازهای بابا پنجعلی را هم نادیده میگیرد؛ احساس رهبری و برتری دارد و میخواهد خودش را متفاوت و متمایز از اعضای خانوادهاش نشان دهد، همه اینها هست اما مهمترین ویژگی نقی، همان خستگیناپذیری و خانوادهدوستیاش است.
همسر نقی، همای سعادت (هما)
مثبتترین شخصیت سریال پایتخت، هماست؛ او باعث ایجاد امنیت روانی، احساسی و عاطفی در خانواده میشود چون آرام، مهربان و باگذشت است. وقتی نقی رژیم دارد و غذا نمیخورد، با او همراهی میكند و با همدلی در تمام موقعیتها كنار نقی میایستد، هما به نقی اعتمادبهنفس میدهد و دارای شخصیت سازنده و همدلیكننده است. او چهره آرام و ملایمی دارد؛ چهرهای كه این روزها كمتر در میان زنان جوان شهری دیده میشود.
نكته مهم دیگری كه در مورد هما وجود دارد، شخصیت تقویتكننده و پاداشدهنده
اوست، او آگاهانه همسرش را به سمت خوبیها پیش میبرد چون تقویتكننده و
مشوق رفتارهای خوب نقی است. همسر نقی در عین حال كه باهوش است و به حل
مشكلات ریز و درشت خانواده كمك میكند، غرغرو و سرزنشگر نیست و انعطاف
لازم را برای برخورد با مشكلات زندگی دارد.
مثبتترین شخصیت سریال پایتخت، هماست؛ او باعث ایجاد امنیت روانی، احساسی و عاطفی در خانواده میشود چون آرام، مهربان و باگذشت است. وقتی نقی رژیم دارد و غذا نمیخورد، با او همراهی میكند و با همدلی در تمام موقعیتها كنار نقی میایستد، هما به نقی اعتمادبهنفس میدهد و دارای شخصیت سازنده و همدلیكننده است. او چهره آرام و ملایمی دارد؛ چهرهای كه این روزها كمتر در میان زنان جوان شهری دیده میشود.
پیری كه عزیز است (بابا پنجعلی)
بابا پنجعلی با آن چهره خاصش، شخصیت راكد، یكنواخت و درعین حال دلنشینی است كه با وجود آلزایمر، گاهی خیلی هم هوشیار عمل میكند. ایرادی كه به این شخصیت در سریال وارد است اینكه فقط ظاهر بیماری آلزایمر در او دیده میشود و انگار گاهی باباپنجعلی، بیماری فراموشی را هم فراموش میكند ! ا
و كارهای تكراری انجام میدهد و حرفهای تكراری میزند، از آنجایی كه یادش
نیست ظهر ناهارش را خورده، بارها میگوید ناهار نخورده اما انگار این
فراموشی او فقط در مورد گذشته است و وقتی در زمان حال، پای خانواده درمیان
باشد، تحت تاثیر قرار گرفته، واكنش نشان میدهد و از نقی حمایت میكند. او
آلزایمر دارد اما در لحظه، مطالباتش را میگوید؛ مثلا اگر دوست داشته باشد
به جایی برود، میگوید: «منم میام.» بابابزرگ از كار افتاده است اما
خانواده معمولی او را چنان دركنار خودش با احترام حفظ میكنند كه بیننده هم
باارزش بودن این پدر را حس میكند و برایش احترام قائل میشود.
بابا پنجعلی با آن چهره خاصش، شخصیت راكد، یكنواخت و درعین حال دلنشینی است كه با وجود آلزایمر، گاهی خیلی هم هوشیار عمل میكند. ایرادی كه به این شخصیت در سریال وارد است اینكه فقط ظاهر بیماری آلزایمر در او دیده میشود و انگار گاهی باباپنجعلی، بیماری فراموشی را هم فراموش میكند ! ا
شكستخورده دوستداشتنی (ارسطو)
ارسطو شخصیت سادهدل و خانوادهدوستی است كه اعتماد به نفس پایین و ضعیفی دارد، او مدام سعی دارد كمبودهایش را جبران كند، بهطور مثال داشتن همسر یا مهمان خارجی از نظر او خوشایند است. ارسطو تفكر، درایت و بینش لازم را برای زندگی ندارد و گاهی احساس حقارت میكند. كسانی مثل ارسطو كه شكستها و ناكامیهای عاطفی مكرر در زندگیشان داشتهاند در تعامل با دیگران، دست و پاشكسته عمل میكنند؛ چون ناخود آگاه این ترس را دارند كه به موفقیت نرسند و این خودش باعث میشود باز هم شكست بخورند.
ارسطو همیشه نسبت به نقی كمهوشتر به نظر میرسد و آن زرنگی و رندی كه در
نقی هست در ارسطو نیست. نكته دیگر این است كه ارسطو و نقی با هم مدام تنش
دارند اما ارسطو هیچوقت به اندازه نقی برتریطلب نیست؛ بلكه فقط میخواهد
در جمع آنها باشد و ضعفهای خودش را هم راحتتر از نقی میپذیرد.
ارسطو شخصیت سادهدل و خانوادهدوستی است كه اعتماد به نفس پایین و ضعیفی دارد، او مدام سعی دارد كمبودهایش را جبران كند، بهطور مثال داشتن همسر یا مهمان خارجی از نظر او خوشایند است. ارسطو تفكر، درایت و بینش لازم را برای زندگی ندارد و گاهی احساس حقارت میكند. كسانی مثل ارسطو كه شكستها و ناكامیهای عاطفی مكرر در زندگیشان داشتهاند در تعامل با دیگران، دست و پاشكسته عمل میكنند؛ چون ناخود آگاه این ترس را دارند كه به موفقیت نرسند و این خودش باعث میشود باز هم شكست بخورند.
دوقلوهای كنجكاو
بچهها منابع شادی، نشاط و معصومیت در سریال پایتخت هستند. آنها در دعوای
بین پدرو مادرشان سوپاپ اطمینان هستند و آرامش و امنیت را به فضای خانواده
برمیگردانند. سارا و نیكا، خانواده نقی معمولی را به سمت گرمی و مهربانی
بیشتر هل میدهند و گاهی با حضور طناز و شیطانشان حواس بزرگترها را از
مشكلات پرت میكنند. آنها انگیزههای حركت بزرگترها هستند؛ مثل وقتی كه
نقی برای بچهها پشت كامیون ارسطو، تلویزیون راه میاندازد تا برنامههای
عید را ببینند. بچههای نقی معمولی سوالات خاصی میپرسند، كنجكاوند اما
بیادب نیستند. آنها خوشبختی معمولیها را كامل میكنند وخانواده نقی بدون
سارا و نیكا كامل نیست.
جنگلبان راستگو (بهبود)
بهبود، شوهرخواهر نقی، محیطبان سادهدل و زحمتكشی است كه از بس دیده نشده از هر فرصتی برای ابراز خود و مشكلاتش استفاده میكند. برای همین هم در موقعیتهای پیشآمده، مشكلش را بزرگنمایی كرده، خودش را در جایگاهی كه وجود خارجی ندارد نمایش میدهد. او كه یك عمر در حاشیه بوده، میخواهد بگوید كار شاخی كرده و متفاوت است و مدام ماجرایی را كه واقعیت ندارد تكرار میكند.
نقی هم بهطور مكرر با بهبود كلكل میكند و نسبت به او حس حسادت دارد اما درنهایت این بگو مگوهای شیرین، بیشتر علاقه طرفین به هم به نظر میرسند تا دشمنی. بهبود با اینكه در مورد پلنگ مازندران راست نمیگوید اما نماد راستگویی و سادگی است. او با صداقت یك كودك خوشحال میشود و با همان معصومیت بغض میكند؛ گاهی هم در مقابل نقی لجبازی میكند. از هر سمتی به این كاراكتر نگاه كنید او یك كودك بزرگسال است.
منبع: برترین ها